به گزارش نسیم سرخس به نقل از خبرگزاری فارس از اصفهان، در جنوب شهر اصفهان کوهی مهم قرار دارد که قدمتش به دوران حضور فرقه اسماعیلیه در اصفهان بر میگردد، «صفه» کوهی است که امروزه به یکی از تفرجگاههای اصلی مردم اصفهان برای گذراندن ساعات فراغت از کار و هیاهو و دوری از آلودگی شهر تبدیل شده و پایگاه اصلی کوهنوردی اصفهان نیز به حساب میآید.
موسوم شدن این کوه به صفه به دوران صفویه برمیگردد.
درباره وجه تسمیه کوه صفه در کتاب سبعالمثانی که در دوران زمامداری شاه سلیمان صفوی توسط شیخ نجیبالدین رضا تبریزی اصفهانی به رشته تحریر درآمده به این موضوع اشاره شده است به طوری که در بخشی از آن، شیخ نجیبالدین رضا، اطلاق کلمه صفه به این کوه را به دلیل حضور میرعلی صفه، از عرفای آن عصر میداند که آنجا را محل زندگی و عبادت خود کرده بود زندگی او سبب شد تا نام آن کوه را «صفه» بنامند.
البته وجود چشمه درویش هم به همین موضوع دلالت دارد، صفه که در لغت به معنی ایوان و سکو است، منشأ اولیه آن سکویی بوده در مسجد پیامبر در مدینه که عدهای از مسلمانان بیبضاعت از قبیل سلمان و اباذر و مقداد و … آنجا را به عنوان محل زندگی و عبادت خود تبدیل کرده بودند که کلمات صوفی و تصوف هم از اینجا نشات گرفته است.
امروز وقتی به سمت غرب کوه صفه قدم میگذاریم، آثار قلعهای معروف به تخت رستم بر فراز آن دیده میشود اما از جمله قلعههای معروفی که از دوران ملکشاه سلجوقی تاکنون همچنان بر بالای کوه صفه پابرجا باقی مانده، قلعه شاهدژ است؛ قلعهای که هنوز روایات زیادی درباره آن موجود است.
محمدرضا طیب، اصفهانشناس و کارشناس میراث فرهنگی معتقد است: طبق روایاتی که در این زمینه وجود دارد، باطنیها به خاطر قدرتی که در اختیار داشتند، موفق به چیره شدن بر چند دژ شده بودند که یکی از آنها، دژ اصفهان بود.
وی در گفتوگو با خبرنگار فارس در اصفهان ادامه داد: عده دیگری از مورخان نوشتهاند که این قلعه به دوران قبل از پادشاهی ملکشاه بر میگردد و در بعضی دیگر از کتب تاریخی نیز آمده که از زمان ملکشاه سلجوقی به دستور تعدادی از رجال، بنایی به نام قلعه شاهدژ برای حفاظت از اموال شاهی احداث کردند که در بعضی از اتاقهای آن تعدادی از بستگان شاه زندگی میکردند که احمدبن عبدالملک عطاش، یکی از نزدیکان نظامی شاه به کودکان آموزش نظامی میداد.
امروز وقتی به قلعه شاهدژ نزدیک میشویم، دیگر آثار چشمههای آب که در دوران گذشته از کنار این قلعه عبور میکرد، دیده نمیشود اما هنوز آثار آبراهههای آن در گوشهای از این قلعه به وضوح قابل رویت است و این آثار همان چشمهای است که در دوران گذشته قلعهنشینان نه تنها از آب چشمه برای آشامیدن، که در ساخت قلعه نیز از آن استفاده میکردند.
در اطراف این قلعه، معابری وجود دارد که قلعهنشینان از طریق آن میتوانستند به قلعههای کوچکی که در اطراف شاهدژ وجود داشت، راه پیدا کنند اما امروز اگر چه دیگر آثاری از آن قلعههای کوچک دیده نمیشود اما آثاری از برجهای دیدهبانی را در ضلع غربی قلعه میتوان دید که هنوز صلابت و انسجام آنها از بین نرفتهاند.
اوراق خاک خورده تاریخ را که ورق میزنیم، در بخشی از کتاب «تاریخ اصفهان» چنین میخوانیم: باستانشناسان در بخش شرقی این قلعه، به بخشی برخورد کردند که جایگاه اصلی اشرافزادگان بود که هماکنون بسیاری از سطوح آن پوشیده از سنگ است.
استاد جلال همایی در بخشی از کتاب «تاریخ اصفهان» کوه صفه و چشمه آن را این چنین به تصویر کشیده است: «نام دیگر چشمه پاچنار، چشمه صفه بوده است، جایی که قطعهای از کوه را مسطح کرده و عمارتی چهارطاقی آنجا ساختهاند، نام اصلی صفه متعلق به این محل است و کوه را به این مناسبت کوه صفه نامیدهاند و این صفه در اصل متعلق به عمارت تخت سلیمان شاه سلیمان صفوی است.»
* اهمیت نظامی کوه صفه در دوران صفویان
اما حکایت کوه صفه در دوران پادشاهی صفویان در اصفهان، حکایت شنیدنی است به طوری که در دوران صفویه بعد از انتخاب اصفهان به پایتختی کشور، از آنجایی که کوه صفه از اهمیت نظامی خاصی برخوردار بوده، شاهان صفوی بخشی از تمرینهای نظامی خود را در کنار قلعه شاهدژ انجام میدادند و در زمان شاه سلیمان صفوی نیز به دستور وی، در کنار چشمه پاچنار، بنایی ساخته شد که از آن برای تفریح خود و درباریان استفاده میکردند به طوری که حتی بسیاری از جهانگردان در سفرنامههای خود به این مکان هم اشاره کرده بودند که از جمله این افراد، «کمپفر» سیاح و پزشک آلمانی بود که مشاهدات خود را از این بخش از کوه صفه در سفرنامهاش آورده است.
در میان سیاحان اروپایی عصر صفوی نیز، ژان تاورنیه جهانگرد فرانسوی در سفرنامه خود مینویسد: «در سمت جنوب به فاصله دولیو (حدود ۴.۵ کیلومتر) از شهر اصفهان، یک کوه بسیار مرتفعی بلند شده که در قله آن از جانب غرب، آثار یک قلعه دیده میشود و میگویند جنگ دومی که اسکندر با ایرانیان درانداخت در همین صحرا بوده و داریوش در آن قلعه اقامت داشته است، در سمت شرق یک غاری در سنگ دیده میشود که یا طبیعی است یا اینکه دست طبیعت و صنعت هر دو در ایجاد آن شرکت داشتهاند. یک چشمه آب بسیار خوب از آن بیرون میآید و یک درویشی در آنجا سکونت دارد. در بعضی منابع به این کوه «صوفی» هم اطلاق شده است.»
* حکایت کوه صفه در زمان ظلالسلطان
طبق مستندات تاریخی، کوه صفه در دوران حکمرانی ظلالسلطان در اصفهان، یکی از بناهایی بود که او و همراهانش برای تسلط داشتن بر اوضاع شهر اصفهان، مدت زیادی را در آنجا گذراندند به طوری که کسی جرات رفتن به این مکان را نداشت و تنها درباریان و نزدیکان ظلالسلطان بودند که برای انجام عملیات نظامی به کوه صفه میرفتند.
با پایان یافتن دوران سلطنت ظلالسلطان، به مرور زمان مردم میتوانستند برای تفریح به بالاترین نقطه کوه بروند و از آنجا نظارهگر شهر باشند.
اما از دیگر شگفتیهای موجود در کوه صفه که شرح آن تنها در کتابهای تاریخی وجود دارد، پنهان بودن طلسم شیخ بهایی در کوه صفه است که گفته میشود شیخ بهایی در دوران حیاتش، آن را در زیر کوه پنهان کرد تا مردم اصفهان از بلایای طبیعی (مانند سیل و زلزله) در امان باشند که شرط تأثیر مثبت آن، نیکوکاری و صالح بودن شخص اهالی اصفهان بود.
امروز اما هنوز اصفهانشناسان و کارشناسان میراث فرهنگی نسبت به محل دقیق این طلسم اطلاعات چندانی ندارند اما بیشتر آنها اذعان میکنند که شیخ بهایی چنین طلسمی را طراحی و در کوه صفه پنهان کرد و بدون شک بر همین اساس است که او را یکی از افرادی میدانند که نقش محوری در بسیاری از ساخت و سازهای مهندسی و معماری سنتی اسلامی- ایرانی اصفهان، در زمان شاه عباس صفوی داشته است.
انتهای پیام/م