یادداشت؛ «سرباز گره‌گشای امام»
یادداشت؛ «سرباز گره‌گشای امام»
حجت‌الاسلام عباس بابائی، استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی نوشت: وقتی به زندگی حضرت زهرا (س) نگاه می‌کنیم او را «سرباز گره‌گشای امام جامعه» می‌بینیم؛ سربازی که در بسیاری از میدان‌ها، گره از ابروان امام خویش باز کرد.

به گزارش نسیم سرخس، یه نقل از صبح توس؛ زندگی کوتاه فاطمه زهرا (س) مصداق بارزی است برای کلمه‌ «برکت»؛ آخر چگونه می‌شود انسانی با آن شرایط سخت دوران مکه و مدینه و با آن همه دشمنی و صد البته عمر کوتاه، بتواند فعالیت‌هایی این‌گونه اثرگذار در راستای انسان‌سازی و جامعه‌سازی و تمدن‌سازی داشته باشد؟!

مخالفان «اسلام سیاسی» هر چقدر تلاش کنند و محافل خنثی تشکیل دهند و سخنان خنثی بگویند و بنویسند، نمی‌توانند زندگی سیاسی این بانو را به حاشیه برند تا بتوانند در سایه‌ این «مبارزِ تحریف‌ شده»، به حاشیه‌نشینی و حاشیه‌گویی و حاشیه‌نویسی ادامه‌ دهند!

وقتی به زندگی این بانو نگاه می‌کنیم او را «سرباز گره‌گشای امام جامعه» می‌بینیم؛ سربازی که در بسیاری از میدان‌ها، گره از ابروان امام خویش بازکرد.

اولین گره‌گشایی او به‌هنگام ولادت بود؛ آن‌هنگام که اتهامات بی‌اساس دستگاه رسانه‌ای مشرکان باعث شده بود تا نبی مکرم اسلام «ابتر» خوانده شود و بی‌دنباله؛ ولادت این بانو از یک‌طرف و نسل مبارک‌شان از طرف دیگر برای همیشه دشمن آن‌ زمان و هر زمان را ناامید کرد. او کوثری شد جوشان و خروشان که ذریه‌اش علی‌رغم مظلومیت‌ها و آوارگی‌ها و شهادت‌ها، اکنون در تمام تاریخ و جغرافیا نورافشانی می‌کنند.

مخالفان «اسلام سیاسی» چه بخواهند چه نخواهند، بزرگ‌ترین رهبران و مبارزان مکتب شیعی، فرزندان این مادرند؛ سید روح‌الله‌ الموسوی‌ الخمینی، سیدعلی‌ حسینی‌ خامنه‌ای، سیدعلی‌ حسینی‌ سیستانی، سیدمحمدباقر صدر، سیدحسن‌ نصرالله، سیدابراهیم زکزاکی، سیدمحمدعلی نقوی و…

گره‌گشایی دوم این بانو از امام جامعه زمانی بود که به‌تنهایی جای پنج حامی بزرگ نبی را پر کرد و به «ام‌ ابیها» لقب یافت. «ام ابیها» یعنی «مادرِ پدر» و فاطمه زمانی این لقب را از پدر گرفت، که تمام آنچه را که یک مادر برای فرزند نثار می‌کند، فدای پدر کرد. او از پنج سالگی اگر چه مادر ارجمندش را از دست‌ داد، اما تا آخر عمرِ پدر، مادرِ پدر شد و برای این امام، غمگسار و یاور.

آن‌ هنگام که این «امامِ‌ مقتدرِ مظلوم» با سر و رویی آغشته از جفای جاهلان به خانه‌ بی‌خدیجه بر می‌گشت، دستان نوازشگرِ مادری به‌ نام «فاطمه» مرهمی‌ بود بر زخم‌های جسم و جان پدر و بازوانی بود برای پیشبرد آرمان‌های این «امامِ‌ بشر».

گره‌گشایی سوم «حضرت زهرا» از امام‌ جامعه‌، در مدینه است؛ آن‌هنگام که «همسر علی» شد. اگر چه او به معنای واقعی کلمه یک «آقازاده» است، اما هیچ دغدغه و گرهی در ذهن پدر ایجاد نمی‌کند؛ هر چند در زندگی‌اش حداقل‌های زندگی را هم نداشته‌ باشد!

او برای رونق زندگی فرزندان نبی، هیچ فشاری بر نبی نمی‌آورد تا مبادا مانع او شود، در انجام وظیفه‌ سترگ ایجاد حاکمیت حق و مبارزه با طاغوت‌ها.

کم نبودند مجاهدانی که با «فتنه‌ی فرزند» زمین‌گیر شدند و با «امام جامعه» سینه به سینه! خط این مجاهدان زمین‌گیر در تاریخ امتداد یافت تا در انقلاب‌ مجاهدان پابرهنه‌ ۵۷ ببینیم فقط کسانی با «خمینی و خامنه‌ای» ماندند و می‌مانند که در فتنه‌ی زن و فرزند نمانده‌ باشند.

اما کار بزرگ دیگر زهرا آن‌ است که آن چنان منزل را امن و ایمن و امان کرده که ذره‌ای آب در دل علی تکان نخورد؛ مرادم همان علی است که گره‌گشای نبی است در بزنگاه‌های فراوان تاریخ و جغرافیای مدینه.

علی وقتی با جراحات جسمی و روحی و خسته از جنگ‌ها و نامهربانی‌ها به خانه بر می‌گشت، کافی‌ بود نگاهش به چهره‌ ماهتاب خانه‌اش بیفتد تا دیگر همّ و غمی برایش نماند و آماده میدانی دیگر شود.

علی از«پشت خط مقدم» خود خاطرجمع بود و چه‌ بسیار قاعدانی که از این نعمت بی‌بهره‌ بودند و سرانجام‌شان زمینی‌ شدن بود و چه بسیار مجاهدانی که از زیر قرآنِ بلندشده به‌دست همسر راهی دیار نور شدند و دیگر برنگشتند.

نقش «همسران شهدا» در تاریخ نورانی مکتب علوی و فاطمی و حسینی و خمینی، اگر پررنگ‌تر از مردان شهیدشان نباشد، کمتر هم نیست.

انتهای خبر/