سروان خلبان شهید ابراهیم بازرگان، عقاب تیز پروازی از دیار شیراز بود. او فوتبالیست ماهر و تیزی بود.
وی از خلبانان شجاع F 5E بود که در یک پرواز Scramble بر فراز اهواز مورد اصابت موشک هواپیمای عراقی قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید بازرگان بعنوان اسکارمبل از پایگاه چهارم به پرواز درآمد و با دو میگ ۲۱ درگیر شد در حالی که در تعقیب یکی از میگها بود هدف موشک R-13 میگ دیگر قرار گرفت و متاسفانه فرصت اجکت کردن پیدا نکرد.
شهید عباس (امید) نسترن هم در خرداد ۱۳۴۸ و در بوشهر به دنیا آمد. او در اسفند ۱۳۸۵ در بوشهر به شهادت رسید.
شهید نسترن فرزند مرحوم عبدالخالق نسترن در خردار سال ۱۳۴۸ در کوی دهدشتی شهر بوشهر در یک خانواده متعصب مذهبی چشم به جهان گشود. وی بوسیله پدربزرگش حاج مرتضی که شخصی متدین و با تقوی بود از همان دوران طفولیت به مسیر مسجد و در جهت یادگیری احکام الهی سوق داده شد.
در سنین ۶ تا ۸ سالگی در بزرگ مردی از سلاله ی پاکان و نیاکان مرحوم حاج عبدالرسول خرم کسب فیض نمود و بعلت هوش سرشار از تلاش مستمر خود قرآن را به ترتیب شایسته ای فراگرفت. او در تمام مقاطع تحصیلی شاگردی ساعی و موفق و در تمام ابعاد زندگی انسانی متکی به خود، تلاشگر و متعهد بود. همه اصول رفتار و اخلاقیات او برگرفته از یک سری ریشه های اخلاقی، مذهبی و ارزشهای درونی بود و چون حرکاتش بر مبنای این ارزشها و باور ها بود کمتر تحت تاثیر آدم های خوب و بد اطراف خود قرار می گرفت و با بهره برداری از علم قرآن جهت گسترش فضائل اخلاقی اقدام به برگزاری کلاس های قرآن در محافل گوناگون و مساجد مختلف از جمله مسجد قرآن، امیرالمومنین (ع) ، مسجد خاتم الانبیاء، دراالقرآن و مدارس شهر بوشهر و در جاهای متعدد دیگر نمود.
با توجه به غنای فرهنگی و تربیتی دین اسلام بچه ها را در سنین مختلف گرد هم جمع می کرد و به آنها متذکر می شد که اسلام به تمام ابعاد زندگی ما انسانها توجه دارد. و برنامه های لازم را برای سعادت و سربراه شدن بچه ها و جوانان هر محله ای در قالب آموزه های دینی، اردوهای ورزشی، آموزش قرآن و یا کتاب های داستانی در اختیارشان قرار می داد و سرانجام در تاریخ ۱۰ اسفند سال ۱۳۸۵ دعوت حق را لبیک گفت و در جوار حضرت حق آرمید.
خصوصیات اخلاقی شهید نسترن از زبان همسر:
به نام خدا بنده ، بنده عدومی هستم همسر شهید عباس(امید) نسترن. نزدیک به ۱۲ سال افتخار زندگی با ایشان را داشتم که حاصل زندگی مشترک من با امید یک پسر به نام امیر حسین و یک دختر به نام آلا است. راستش برای من این ۱۲ سال مثل لحظه ای بیش نبود، الان که تمام خاطرات زندگیم را با شهید مرور می کنم احساس یک خواب شیرین کوتاه بوده است من واقعاً امید را نشناختم و قدر او را ندانستم فقط می توانم بگویم امید یک انسان خالص به تمام معنا بود که تمام زندگی خودش را فقط صرف کمک به مردم می کرد. عاشق اهل بیت علیهم السلام بود و ارادت خاصی به امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) داشت. من بعد از رفتنش و خصوصاً زمان تشیع جنازه اش بعد از دیدن آن همه شور و احساسات مردم تازه فهمیدم چه گوهر گران بهایی را از دست دادهام.
شهید نسترن / دومین نفر ایستاده از راست
زبانم از توصیف قاصر است چرا که واژه سنگینی است. با توجه به سخنان شهید اولین مشوق برای آشنایی ایشان با قرآن و مسجد پدربزرگشان حاج مرتضی نسترن بودند که همان سنین ۶-۷ سالگی با حضور در مساجد و کلاس های قرآنی و با توجه به علاقه شدیدی که به فراگیری معارف قرآنی داشت در این امر بسیار پیشرفت نمود و از سن جوانی به عنوان تعلیم دهنده قرآن در دارالقرآن آل یاسین، مدارس و مساجد مختلف همانند امیرالمومنین (ع) و با توجه به ارادت خاصی که به بچه های مسجد خاتم النبیاء (ص) داشت در آن مسجد به دور از هر گونه انگیزه مادی و به طور خالصانه مشغول به تدریس بود.
بیشتر وقت خود را وقف آموزش قرآن به افراد مختلف نمود. از بچه های کوچک تا افراد بزرگسال و همیشه مقداری از درآمد خود را صرف خرید هدیه و تشویق قرآن آموزان می نمود، آنها را به اردوهای مختلف زیارتی و سیاحتی می برد و اگر یک زمانی من از ایشان به خاطر دوری از خانواده گلایه می کردم می گفت صبور باشید و شما بعد از مرگم من را می شناسید که واقعاً همین طور هم شد. از ویژگیهای بارز شهید اخلاق خوش، خانواده داری و مردم داری ایشان بود و به واسطه همین رفتار که برگرفته از تربیت قرآنی بود افراد زیادی جذب او می شدند، در خانواده برای آسایش ما بسیار تلاش می نمود، در کارهای خانه به من کمک می کرد و در خارج از خانه نیز یک الگوی به تمام معنا برای جوانان بود. ایمان ،شجاعت، غیرت ، عشق به خانواده و فرزندان، اخلاص در کار، پشتکار و همت ، گذشت، بی اعتنایی به دنیا از خصوصیاتی بود که در سایه عمل به قرآن شهید متخلق به آن بود.
راستش شهید همیشه به من می گفت که کمتر از ۴۰ سال عمر می کند و در راهی هم که می خواهد می رود. خودش به یقین رسیده بود. واقعا مرگ امید برای من مثل یک معجزه بود ولی من نمی خواستم باور کنم.