به گزارش نسیم سرخس، «اهل نظر و روشنفکران هستند که نارضایتیها را معنا میکنند». این گفتهی دکتر حسین کچوئیان، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در برنامهی تلویزیونی شوکران است که در خلال بحثها نظری بیان شده است. آنچه به نظر میرسد این است که جریانهای مختلف منتظر و مترصد مشکلات مختلف درون کشور هستند تا برنامههای سیاسی خودشان را بهعنوان جایگزین تفکر انقلابی پیاده کنند.
مقام معظم رهبری از تفکیک عوام و خواص استفاده میکنند. ایشان خواص جامعه را کسانی میدانند که اهل تفکر مستقل هستند و عوام کسانی هستند که دنبالهروی خواصاند. در این معنا خواص لزوماً افراد تحصیلکرده یا صاحبمنصب نیستند. میتوان یک رانندهی ماشین سنگین اهل خواص پیدا کرد و میتوان یک روحانی اهل عوام. غرض از این مقدمه این بود که تفکیک بین خواص و عوام در ادامهی بحث روشن شود و نقش هرکدام از اینها در جامعه فهم شود.
بررسی بخشهای مختلف حکومتی در چهار دهه انقلاب
سؤال اصلی این است که اگر به دنبال ریشهی مشکلات مختلف در کشور در چند دههی گذشته بگردیم چه سهمی را اسلامگرایی یا گرایش به ایدئولوژی و مکتب اسلامی متقبل میشود. آیا اگر از همین امروز ما ایرانیان، اسلام را در سیاست کنار بگذاریم و روابط خارجی و اقتصاد و فرهنگ و… را به یک نظام سکولار بسپاریم مشکلات مرتفع میشوند؟ آیا اسلام سیاسی که پایهی انقلاب اسلامی بوده است موجب بروز مشکلات فعلی است؟
آنچه بهصورت کلی میتوان از بررسی حکمرانی بعد از انقلاب اسلامی فهمید این است که فرصت عرضاندام عملی به اندیشهی اسلامی داده نشده است. شاید این ادعا گزاف به نظر بیاید اما بد نیست بخشهای مختلف حکومتی را در این چهار دهه بررسی کنیم.
از اقتصاد شروع میکنیم که درد این روزهای جامعه است. اقتصاد جمهوری اسلامی در دوران جنگ تحمیلی در دست تفکر چپ است. سیطرهی کامل دولت بر اقتصاد، اجناس کوپنی، سیاستهای قیمتگذاری اجناس، کنترلهای مختلف دولتی و… نمودهای این تفکر در اقتصاد است. هرچند شرایط جنگی کشور بخشی از اینها را توجیه میکند.
بعد از جنگ و در دولت سازندگی اقتصاد از چالهی چپ به چاه راست میافتد. سیاستهای تعدیل اقتصادی، استقراض از بانک جهانی، خصوصیسازی بدون کنترل، سیاستهای جذب سرمایهگذاران خارجی و سپردن بازار ایران به آنها و… نشان از راست زدگی اقتصادی در آن ایام است. شاید از اقبال کم جمهوری اسلامی باشد که در دو دههی ابتدایی آن، میدان آزمایش تفکرات چپ و راست شده است و اگر در آن میان نهادی انقلابی همانند جهاد سازندگی یک اقتصاد مردمی را نرمنرم شکل بدهد و به یک الگوی اسلامی در اقتصاد برسد توسط مسئولان همین نظام عملاً از بین میرود.
اجرای سیاستهای نئولیبرالیسم
باری اقتصاد در دو دولت بعدی نیز کمی به راست و کمی به چپ میزند و بهجز یکی دو طرح قابلقبول، در بقیهی موارد بویی از اقتصاد اسلامی نمیبرد. تا به این آخر که در دولت کنونی سیاستهای نئولیبرالیسم، آنهم یکطرفه اجرا میشود. یعنی بازار هشتادمیلیونی ایران را برای شرکتهای خارجی باز میکنیم و از آنطرف تولیدکنندهی داخلی را نادیده میگیریم.
خیال باطل است که قاچاق را صرفاً یک مشکل عملکردی در دستگاههای ناظر و یا ناشی از فساد درباری بدانیم. قاچاق اگر در ذهن ما قاچاق است در ایدئولوژی اقتصادی آقایان باز کردن درهای بازار به روی اقتصاد آزاد است که در آن تعرفه و کنترل معنا ندارد. وگرنه حاکمیت جمهوری اسلامی آنقدر اقتدار دارد که اگر اراده کند تمامی مبادی قاچاق در طرفهالعینی بسته شوند. مشکل آنجایی است که در ذهن مسئولان بازار آزاد اولویت دارد به بیکاری جوانان.
تنها یک مثال از اقتصاد اسلامی را بررسی کنیم تا بفهمیم در این چهل سال چه کلاهی را به اسم بانکداری بدون ربا به سرمان گذاشتهاند. این مثال را یک پژوهشگر اقتصاد اسلامی در کشور عربستان بررسی کرده بود. در اقتصاد آزاد یا بهطورکلی نظام سرمایهداری، وام دادن با شرط گرفتن سود قطعی انجام میشود. همان چیزی که ما به اسم ربا میشناسیم. در این نظام اقتصادی سرمایهگذار پولش را به کسی میدهد که بتواند این سود قطعی را برایش فراهم کند. حالا نه طرح کاری خوب که پشتوانهی سرمایهای خوب مهم میشود. دقیقاً همان چیزی که در نظام بانکداری ما پیاده میشود.
برای گرفتن وام از بانک باید نشان بدهید که پشتوانهی سرمایهی خوبی دارید. چه بهصورت ضامن با فیش حقوقی از دولت، چه بهصورت سپردههای قبلی در بانک. ملاک سرمایهگذار (بانک)، سرمایهی شما است تا در صورت شکست طرح کاری بتوانید آن سود قطعی ربوی بانک را تأمین کنید. در این نظام سرمایهگذار بین دو کارآفرین به آن شخصی وام خواهد داد که سرمایهی بیشتری دارد و نه طرح کاری یا استعداد بهتر.
حالا همین مثال را در اقتصاد اسلامی و در بانکداری بدون ربا ببینیم. در این اقتصاد ازآنجاییکه سود قطعی معنایی ندارد و سرمایهگذار و کارآفرین (تولیدکننده) در سود و ضرر شریک هستند، پشتوانهی سرمایهای به درد نمیخورد و این طرح بهتر و استعداد کاری بیشتر کارآفرین است که تعیینکنندهی گیرندهی وام میشود. در این وضعیت بانک بهعنوان سرمایهگذار به دنبال کارآفرینی است که توانایی تولید بهتری دارد و نه کارآفرین سرمایهدارتر! همین یک مثال نشان میدهد که در صورت پیاده شدن اقتصاد بدون ربا چه عدالتی در سطح تولیدکنندگان برقرار خواهد شد و چه طرحهای تولیدی انتخاب میشوند.
بازهم خیال خام است اگر فکر میکنید سختیهای گرفتن وام چندمیلیونی برای من و شمای کمدرآمد و آسانی گرفتن وام چند صدمیلیونی فلان آقازاده و سرمایهدار رانتی نتیجهی فساد است! این تنها نتیجهی تفکری است که در دادن وام به دنبال سود قطعی میگردد. فلان آقازاده و سرمایهدار بزرگ طبیعتاً بهتر از من و شما میتوانند در صورت ضرر طرحشان، سود بانک را بپردازند.
آنچه دیده میشود این است که در جایجای حکومت اسلامی، تفکرات غربگرا و شرق گرا در حال تیشه زنی به ریشهی اعتماد عمومی مردم هستند. سپس همانها ایدئولوژی اسلامی و نظام اسلامی را محکوم میکنند به ناکارآمدی و چنان به صندلیهای حکمرانی چنبره زدهاند که از ظهور خیل جوانان با تفکرات اسلامی و انقلابی هم واهمه دارند. انقلابی دیگر نیاز است تا زنجیرهی تمدنی انقلاب را به مرحلهی دولت اسلامی هُل بدهد.
علی نخعی کوشه
انتهای پیام/
- منبع خبر : نسیم سرخس