به گزارش نسیم سرخس، حرف زدن از قدرت و جهتگیری به سمت آن شاید از دید بیرونی یک امر عادی برای یک رهبر اجتماعی باشد؛ اما اگر رهبر یک مملکت اسلامی که بنای پیادهسازی اسلام را دارد حرف از مقولهی قدرت و «قوی شدن» بزند میطلبد که در مفهوم و راه و هدف این قدرت تأمل بیشتری صورت بگیرد.
کسب قدرت برای رضای الهی
اولاً در یک حکومت اسلامی قدرت برای رضای الهی کسب میشود؛ یعنی هدف از مقتدر شدن یک کشور اسلامی این نیست که برای مثال، همانند ابرقدرتهای تاریخ به ملتهای ضعیف زور بگوید و آنها را چپاول کند، امری که امروزه با شیوههای جدید توسط قدرتهای مادی انجام میشود، بلکه اتفاقاً این قدرت اگر به کار ملتهای مستضعف نیاید ارزشی پیش خداوند نخواهد داشت. قدرتی که درنهایت قرار باشد در راهی جز پیادهسازی اسلام استفاده شود، آن قدرت قطعاً منظور رهبری جامعهی اسلامی نخواهد بود. قدرتی که نفعی برای مسلمانان نداشته باشد نیز چنین است.
ثانیاً روش دستیابی به این قدرت در یک حکومت اسلامی کاملاً متفاوت از سایر حکومتهاست. اگر قدرتهای غربی امروزه به مدد امپراتوری خبری و رسانهای خود ذهنهای مستضعفان فکری جهان را در اختیار خود گرفتهاند و ابایی از دروغ و تهمت و شایعهپراکنیهای باطل خود در این راه ندارند، این روش رسیدن به قدرت را نمیتوان به جمهوری اسلامی هم تعمیم داد.
حکومت اسلامی ما همانند حکومت نوپای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مدینه تمام توانش به همین مردم مسلمان و پایکار انقلاب است. اگر هرکس در هر قشری نقش خودش را در قوت گرفتن حکومت اسلامی بازی نکند، انتظار اینکه «خودشان» (بخشی نامعلوم در حکومت) در راه قوت اسلام حرکت کنند انتظار درستی نیست؛ و باید به این حقیقت هم اعتراف کرد که همیشهی تاریخ فقط عدهای از میان جمع مردم شانه زیر بار اسلام دادهاند و خودشان را مخاطب آیههای جهاد خداوند دیدهاند.
دموکراسی در برابر دموکراسی
حقیقتاً درست است که مولایمان امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده باب جهاد به روی اولیای خاص خداوند باز است. همین تفاوت روش رسیدن به قدرت در نظام اسلامی با سایر نظامها باعث میشود در یک سمت عالم تمام متفکران و فلاسفهی اجتماعی بنشینند و به زور قوانین و مقررات مردم را برای رسیدن به قدرت مادیشان بردهوار به کار بگیرند و در سمت دیگر یک مقوله مثل «جهاد» کار را یکسره کند.
همینقدر اشاره شود که هنوز هم که هنوز است بخشی از مردم آمریکا به بهانهی بسط دموکراسی (!) حاضر به حضور نظامیانشان در ۱۱ هزار کیلومتر آنطرفتر از مرزهایشان شدهاند؛ یعنی یک آرمان غربی مثل دموکراسی را برای مردم خودشان چنان مقدس کردهاند که حاضرند برای آن جوانانشان را با اسلحهای که مالیات خودشان آن را تأمین کرده است به کشورهای فاقد دموکراسی بفرستند و آنها را متمدن کنند! البته که این دروغها را ما ملتهای تحت استعمار تاریخی غرب بهتر درک میکنیم. بگذریم که این ایام که دموکراسی در عراق میخواهد نظامیان آمریکایی از این کشور خارج شوند (رأی پارلمان عراق مبنی بر خروج نظامیان آمریکا از خاک عراق) دم خروس غربیها بیرون زده و با همان نیروهای نظامیشان برای تأمین نفت مقابل دموکراسی عراق ایستادهاند.
«جهاد»؛ امیدی برای قدرت و قوت مستضعفان
از اینسو اما مفهومی به اسم «جهاد» طومار قدرتهای نمایشی غربی را درهم میپیچد. جهاد همان چیزی است که فقط یک نتیجهاش تربیت فردی چون حاج قاسم است. جهاد همان فاطمیونی هستند که از جان و مال خودشان گذشتند برای دفاع از اسلام. جهاد همان استاد دانشگاهی است که در راه قدرت اسلام پژوهش میکند؛ همان کارمندی که در راه خدمت به مسلمانان تعهد کاریاش را جدی میگیرد. جهاد همان زن خانهداری است که تربیت دینی و معرفتی فرزندانش را با همت جلو میبرد و نسلی معتقد تحویل اسلام میدهد.
جهاد را نباید محصور در گروههای جهادی تابستان و عید دید. جهاد آنطوری که بزرگان دین معنا کردهاند یعنی مبارزه با دشمن. دشمنی که مقابل دین خدا ایستاده و به خاطر منافع خودش عدهای را به استضعاف کشانده است. البته که این دشمن هم در داخل کشور اسلامی حضور دارد و هم در خارج آن. این مفهوم از جهاد که هرکسی در هر قشری وظیفهی دینی خودش را تلاش برای مبارزه با دشمن میداند و در این راه حرکت میکند با آرمانهای دروغین و مزورانهی غربی قابل قیاس نیست.
همین ابزارهای اسلامی مثل جهاد است که امید به قدرت و قوت را در دل مستضعفان روشن نگهداشته است که اگر قرار به رسیدن به قدرت با ابزارهای غربی بود فاصلهی دویستسالهی استعمار با مستعمرههایش هیچگاه پر نمیشد.
امین رسولی- فعال رسانهای
انتهای پیام/
- منبع خبر : نسیم سرخس