به گزارش خبرنگار نسیم سرخس، شاید اگر مردم پنجاه سال پیش کشورمان را به یکباره به زمان حال بیاوریم و تصویر سیاسی جهان فعلی را به آنها نشان دهیم نتوانند این تغییرات شگرف را باور کنند. مردمی که خود تحت سلطهی مستقیم ایالات متحده روزگار میگذراندند و حتی متحدان آمریکا نیز برای ورود به کشورمان نیاز به اجازه نداشتند؛ مردمی که به ناچار کاپیتولاسیون را چشیده و نظامشان ژاندارم آمریکا در منطقه نامیده میشد نمیتوانند باور کنند که پنجاه سال بعد کشورشان با اقتدار منطقه را تحت سیطرهی فکری خود قرار داده و استقامت و پایداری را به ساحل مدیترانه رسانده است.
تاریخ حضور نکبتبار آمریکا در منطقه به جنگ جهانی دوم برمیگردد. از آن زمان تا انقلاب ۵۷ سیطرهی بیچونوچرای این نظام استکباری در خاورمیانه (و اکثر نقاط جهان) اتفاق افتاد. ظهور معجزهی انقلاب اسلامی شروعی بود بر پایان آمریکا در منطقه و البته این پایان نه فقط در بعد نظامی بلکه در تمامی ابعاد تمدنی است.
تمدن غرب که کشور ایالات متحده اکنون نمونهی تمام و کمال آن است با پشتوانهی یونانی و رومی خود از رنسانس تا به اکنون خود را برترین تمدن موجود و نهایت آمال تمام انسانها میدانست. قدرت نظامی برآمده از تکنیک در کنار افول ارزشهای اخلاقی در این تمدن زمینه را برای سلطهگری آن بر مستضعفان جهان آماده کرد. با روحیهی امپریالیستی خود به استعمار و استثمار بردگان خود پرداخت و مدتی بیرقیب بردنیا حکمرانی کرد.
ظهور تفکر مقاومت اسلامی در منطقهی حساس خاورمیانه زنگ خطری بود که در بعد فکری تمدن غرب را دچار مشکل کرد. اکنون این تفکر به لایهی فرهنگ رسیده است و دیری نپاید که تمدن اسلامی برآمده از آن پایان تمدن باطل که راس آن آمریکا است را رقم بزند.
اما نشانههای این پایان را به خوبی میتوان دید. اینک صدای شکسته شدن استخوان تمدن مادی غرب با افول اقتصاد آن شنیده میشود. طبق آخرین گزارشات، بدهی دولتی آمریکا از بیست و سه تریلیون دلار تجاوز کرده و به بالاترین سطح در تمام تاریخ خود رسیده است. این رقم وحشتناک به تنهایی کافی است تا نشان دهد تا فروپاشی این نظام تلنگری بیشتر باقی نمانده. البته معیار اقتصادی از آن جهت بیان شد که ماندگاری هر نظامی در تمدن مادی و ناسوتی غرب بسته به اقتصاد آن است.
همین موقعیت ناپایدار اقتصادی از طرف دیگر دست آن را در نفوذ و سلطه بسته است. در حال حاضر تنها جایی که در آن نیروهای نظامی آمریکا قدرت خودنمایی دارند و بدون هیچ شکستی تمام مناطق را به سیطرهی خود درمیآورند سینمای آمریکاست. تنهای فیلمهای هالیوود است که هنوز آمریکا را زنده و بانشاط نشان میدهد و رویای آمریکایی میفروشد. وگرنه در واقعیت چیزی جز رویا از آن سیطره و آقایی باقی نمانده است.
در واقعیت سربازهای آمریکایی روی قایقهای سپاه دست روی سر میگذارند و اشک میریزند. در واقعیت نبض نفت جهان در تنگهی هرمز به ارادهی ایران میتواند قطع شود. واقعیت یعنی پهپاد جاسوسی آمریکا حتی نمیتواند به مرز آبی ایران نزدیک شود. واقعیت اکنون با آنچه در فیلمهایشان نشان میدهند تفاوت دارد. البته باور این وقایع نه تنها برای مردم پنجاه سال پیش ما، بلکه برای خود آمریکا و همدستانش نیز سخت است. اسرائیل که حدود پنجاه سال قبل در شش روز چند کشور عربی را درهم کوبید کجا و اسرائیلی که حالا سایهی سنگین حزبالله را در بالای سر خود حس میکند.
اما اگر ما هم واقعبین باشیم خطری بزرگ از جانب آمریکا ما را تهدید میکند. این خطر نه در عرصهی اقتصاد است و نه در زمین نیروهای نظامی. خطر بزرگ همانی است که امام خمینی (ره) آن را در خشت خام دیده بود که «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم لکن از شر تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت.» خطر بزرگ تفکری است که نمیتواند پیشرفت را جز در التماس و زانوزدن مقابل غرب ببیند. مردم ما هنوز هم از رکودی که این تفکر در کشور به وجود آورده نجات پیدا نکردهاند. و البته ضرری که این خط فکری تابه حال به ایران اسلامی و پیشبرد اهداف انقلاب زده قابل توجه است.
یادداشت از علی نخعی کوشه- فعال رسانه ای
انتهای پیام/
- نویسنده : علی نخعی کوشه
- منبع خبر : نسیم سرخس