۱۰- بازداشتگاههای بوئر ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲
انگلستان در طول جنگهای بوئر چندین هزار آدم بیگناه را فقط برای جلوگیری از خطرات احتمالی شورش داخلی، در اردوگاههای کار اجباری زندانی کرد. در عرض یک سال ۱۰ درصد از مردم بوئر در مریضی و گرسنگی این اردوگاهها مردند تا دولت فخیمه بریتانیای بزرگ به اهداف استعماری و اقتصادی خود در آفریقا برسد. سیاستهای انگلیس برای کنترل مردم آفریقای جنوبی حدود ۴۸ هزار کشته غیرنظامی، شامل زنان و کودکان برجای گذاشت. این آمار جدای از ۳۰ هزار کشتهشده جنگ بوئر است.
۹- شکنجهگاههای عدن در یمن ۱۹۶۳-۱۹۶۶
در دهه ۱۹۶۰ یمنیها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن دست به کار شدند. انگلیسیها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجهگاههای مخوف دیدند. نگهداری مخالفان در سلولهای یخچالی با تن کاملاً برهنه موجب شد بسیاری از آنها ذاتالریه بگیرند و بمیرند. سوزاندن بدنها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز جنسی از دیگر شکنجههای این مراکز بود. جنایاتی که به عقل بشر هم خطور نمیکند. در سال ۱۹۶۶ این مراکز شکنجه لو رفت و خشمی گسترده در جامعه جهانی به راه افتاد. انگلستان عذرخواهی کرد ولی با وقاحت تمام شکنجهگاه عدن را تا آخر سال ۶۶ نبست.
۸-تبعیدهای اجباری چین ۱۹۵۰
در دهه ۱۹۵۰ نیروهای مسلح کمونیست قصد داشتند مالای را باز پس بگیرند. نیروهای بریتانیایی با این بهانه که نمیتوانند با لشکر مخفی کمونیستها مقابله کنند و احتمال دارد کشاورزان به آنها غذا دهند؛ بهجای مبارزه با افراد مسلح ترجیح دادند کل کشاورزان را زندانی کنند؛ حدود نیم میلیون نفر. به همین میزان را نیز تبعید کردند. اردوگاههای کار اجباری فاقد هرگونه امکانات بود و در ازای غذای بسیار اندک مجبور بودند تمام روز را کار کنند. بسیاری در اثر گرسنگی و مریضی جان باختند. ارتباط کشاورزان با دنیای بیرون کاملاً قطع بود و اجازه نداشتند خانوادههای خود را نیز ببینند. انگلستان برای مبارزه با مخالفین مسلح خود که تعداد زیادی هم نداشتند زندگی بیش از یکمیلیون نفر را نابود کرد.
۷-کشتار آمریت سر (در پنجاب هندوستان) ۱۹۱۹
معترضین به شکل مسالمتآمیز در مکانی جمع شدند تا به حکومتداری امپراتوری بریتانیا و شرایط اقتصادی اعتراض کنند. نیروهای انگلیسی بهجای شنیدن صدای معترضین تمام خروجیها را بستند و همه را به رگبار بستند. در عرض ۱۰ دقیقه حدود ۱۰۰۰ نفر کشته و همین میزان بهشدت زخمی شدند. پارلمان انگلستان سرتیپ ریجینالد دایر فرمانده نیروها که دستور شلیک را صادر کرده بود را احضار کرد ولی برای تحریف تاریخ به وی مدال شجاعت داد و با پاداشی ۹۰۰ هزار دلاری وی را ناجی هندوستان نامید.
۶- بازداشتگاههای قبرس ۱۹۵۵-۱۹۵۹
گفته میشود (تاریخنگاران و دولتمردان انگلیسی میگویند) امپراتوری بریتانیا پس از آنکه فهمید دوران حکومتهای امپریالیستی به سر آمده از کشورهای مستعمره خود خارج شد. این گفته به یک داستان تخیلی یا یک جوک خندهدار شبیهتر است تا یک واقعیت تاریخی. زندانی و شکنجه کردن بیش از ۳۰۰۰ هزار قبرسی به اسم مبارزه با تروریسم بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۵۹ گواه این ادعاست. شکنجههای این بازداشتگاهها بسیار فجیع است و شکنجه کنندگان دیوانهوار شهوت شکنجه کردن داشتهاند.
۵-سرکوب انقلاب مردم عراق ۱۹۲۰
مردم عراق از حکومت نژادپرستانه بریتانیا به ستوه آمدند و انقلاب کردند. شاید جالب باشد بدانید یکی از رهبران انقلاب میرزای شیرازی بود. این عالم شیعی ابتدا فتوا داد که «فعالیت در دستگاه دولتی بریتانیا حرام است». پس از کشوقوسهای فراوان و اصرار بریتانیا بر سیاستهای استعمارگری خود میرزا دستور جهاد صادر کرد؛ «بر همه عراقیها واجب است که حقوق خود را پیگیری کنند. البته لازم است در این پیگیری حقوق صلح و نظم عمومی را بر هم نزنند. مگر آنکه انگلیسیها آنها را از رسیدن به حقوقشان بازدارند که در آن صورت مجازند نیروی دفاعی تشکیل دهند».
برخورد بریتانیای متمدن با انقلاب مردمی چه بود؟
بمباران شبانه خانههای مردم توسط نیروى هوایى پادشاهى انگلستان
استفاده از سلاح شیمیایی علیه غیرنظامیان
چرچیل وزیر جنگ وقت انگلستان: «من بهشدت با استفاده از گازهای سمی علیه این قبایل بیتمدن برای گسترش وحشت میانشان موافقم». با کشته شدن همه مبارزین، انقلاب سرکوب شد ولی ماجرا تمام نشد؛ دولت فخیمه تصمیم گرفت سایر قبایل حامی انقلاب را نیز تنبیه کند. برای همین یکی از روستاهای هر قبیله را بهصورت گزینشی با خاک یکسان میکرد. در مورد چنگیز خان ۸۰۰ سال پیش زیاد شنیدهایم. این بار و در قرن ۲۰ بریتانیای مغول به هر روستا که میرسید همهچیز را نابود میکرد. همهچیز را. از خانهها و احشام گرفته تا مردان، زنان و حتی کودکان. مابقی روستاها که قرعه تخریب و کشتار به اسمشان درنیامده بود هم مصون نبودند. اگر حتی یک سلاح پیدا میشد؛ خانهها خراب، مزارع سوزانده، احشام کشته و چاهها سمی میشد؛ یعنی بدون آب و غذا، آن هم در روستاهای بیابانی، خودتان کشتهها را تصور کنید. بسیاری از موارد عروسیها را هدف قرار میدادند تا مردم لحظهای روی خوشی را نبینند. همهی اینها برای این بود که مردم عراق کشور و منابع خودشان را میخواستند.
۴- تجزیه هندوستان ۱۹۴۷
شنیدهایم که مرزهای کنونی جهان را انگلیسیها با مداد و پشت پاکت سیگار کشیدهاند. داستان در مورد تشکیل پاکستان امروزی و تجزیه هند دقیقاً همینطور است. بریتانیا تصمیم گرفت مرز بین پاکستان و هند را مشخص کند. این کار توسط «سریل رادکلیف» بدون هیچ کار کارشناسی انجام شد. خطوط مرزی نه مبنای نژادی داشت و نه مبنای دینی. ولی با تفکر تفرقه بینداز و حکومت کن. برخی روستاهای هندو سمت مسلمانها باقی ماندند و برعکس. ۳۰ میلیون نفر مجبور به نقلمکان شدند؛۳۰ میلیون نفر. نتیجه این کار احمقانه درگیری بسیار شدید نظامی بین مسلمانها و هندوها بود؛ نیم میلیون کشته. به همین راحتی. با فرض ضرورت تعیین مرز. به گفته تاریخ شناسان میشد آن را به نحوی انجام داد که موجب این فاجعه نشود.
۳-تشدید قحطی ایرلند ۱۸۷۹
اگر میخواهید بدانید چرا هنوز برخی ایرلندیها از انگلیسیها متنفرند باید به ۱۸۷۹ سفر کنید. یک قحطی معمولی با سیاستها فرستاده نادان انگلستان به یک نسلکشی آشکار انجامید. چارلز ترولیان یک مسیحی متعصب بود که معتقد بود قحطی عذاب خداست برای مردم تنبل ایرلند. در کنار این تفکرات احمقانه وی عاشق عقاید آدام اسمیت نیز بود. پس تصمیم گرفت اجازه دهد بازار آزاد کار خودش را بکند. آنهم در دوران قحطی. عجب آدم سنگ دلی. ترولیان برای اجرای سیاست خود اجازه ورود گندم مجانی به ایرلند را نداد و برای خرید گندم مردم گرسنه و قحطیزده را به کار سخت جادهسازی مجبور میکرد. طبق قواعد بازار آزاد قیمت گندم نجومی شد. فقرا با پول جادهسازی هم نمیتوانستند گندم بخرند. ۱ میلیون نفر کشته شدند. چارلز ترولیان هم مدال افتخار گرفت. برای خدمات بشردوستانه.
۲-اردوگاههای کنیا دهه ۱۹۵۰
مردم کنیا میخواستند که منابع کشور خودشان را در دست داشته باشند. هنوز کاری نکرده بودند که دولت استعمارگر انگلستان از ترس شورش مردم ۱.۵ میلیون نفر را در اردوگاههای کار اجباری زندانی کرد. آدم نمیداند به این ریاکاری بخندد یا گریه کند. شعار اردوگاه «کارگر و آزادی» بود. تا حد مرگ کارگران مجبور به کار میشدند و خیلیها طاقت این کار سخت را نداشتند و میمردند. جنازهها را در گورهای دستهجمعی میریختند. کارگران بهصورت رندوم اعدام میشدند تا همیشه ترس از شورش در دل بقیه باشد. جنایات این اردوگاه در عقل نمیگنجد. چشمها را از کاسه در میآوردند. گوشها را میبریدند. با سیم خاردار شلاق میزدند. مقعد مردها را با چاقو پاره میکردند. سینه زنان را میبریدند. مردها را با تبر اخته میکردند و به آنها تجاوز میکردند. زندهزنده میسوزاندند. تعداد کشتهها ۲۰۰۰ نفر در اثر مریضی معمولی اعلام میشود اما اسناد واقعی و دستکاری نشده تاریخی کشته شدن چند صد هزار نفر را نشان میدهد. به همین فجیعی که گفته شد. کنیا در سال ۱۹۶۳ استقلال یافت.
۱-قحطی بنگال ۱۹۴۳
از ۱ تا ۳ میلیون نفر در یک قحطی قابلکنترل در منطقه بنگال کشته شدند. تاکنون تصور میشد که این قحطی در اثر بیلیاقتی رهبران امپراتوری در رسیدگی به مستعمراتشان است ولی در سال ۲۰۱۰ یک کتاب پیدا شد که نشان میداد قحطی عمدی بوده است. این قحطی توسط یک مرد مهندسی شده بود: «چرچیل». او مانع دادن بخشی از آذوقه لشکر بسیار متنعم امپراتوری به مردم گرسنه شد. شاید تا اینجا برخی کار وی را طبیعی بدانند. ولی وی به کشتیهای آمریکایی و کانادایی هم اجازه ورود نداد. حتی به دولت هند هم اجازه کمک به مردمش را نداد. از طرفی موجبات افزایش تورم و قیمت گندم را نیز فراهم کرد تا فشار بیشتری به مردم بیاید. وقتی هندیها تلگراف زدند و گفتند که مردم ما دارند میمیرند. جواب چرچیل کوتاه بود: «پس چرا گاندی هنوز نمرده؟»