یکی از پرسشها که پاسخ به آن لازم به نظر میرسد «چرایی اطلاق صفت «صهیونیست» به این خانواده و این بنیاد امریکایی ــ راکفلر۱ ــ است.» معرفی جزئیات سوابق اقدامات این خانواده، با همکاری نهادهای پژوهشی در دستور کار خبرگزاری تسنیم قرار دارد، لکن برای روشنگری درخصوص «صهیونیست» بودن این خانواده تقریر یادداشت کوتاه زیر لازم به نظر رسید.
* اصطلاح «صهیونیست»؛ یک اشتباه رایج
بررسیهای ترمینولوژیکال (اصطلاحشناسی) نشان میدهد کاربری مکتب و نیز واژه «صهیونیزم» طی قرن بیستم، دچار تغییر و دگرگونی شده است. در ادبیات سنتی، تا حدود یک قرن پیش واژه «صهیونیست» مشخصاً به خاخامهای یهودی با گرایشهای خاص و تند اطلاق میشده است. ویکیپدیا درخصوص این اصطلاح مینویسد: «این واژه نزد یهودیان بهمعنای شهر اورشلیم بهکار میرود، ولی در متون دینی یهود، «صهیون» به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین اسرائیل و تجدید دولت یهود اشاره دارد.»
اما اگر کسی با ادبیات سیاسی آشنا باشد، میداند که اکنون شمول واژه «صهیونیست» دایرهای گستردهتر از «نحله خاص خاخامهای تندرو و انحرافی از آیین یهود» را دربرمیگیرد. گذشته از ادبیات شکل گرفته در میان نخبگان انقلابی، رهبر معظم انقلاب نیز چندین نوبت به تبیین این مفهوم پرداختهاند و «شبکه جهانی صهیونیزم» را فراتر از «رژیم اشغالگر قدس» معرفی کردهاند. برای مثال ایشان در بیانات ۲۸ بهمن سال ۹۴ فرمودند:
«دشمنان ما دشمنان بیپروایی هستند؛ در رأس آنها شبکه خطرناک و دور از انسانیّت صهیونیستی است که بر دولتها و بر قدرتهای غربی تسلّط دارند؛ بخصوص بر آمریکاییها. شبکه صهیونیستی ــ نه رژیم صهیونیستی؛ خود رژیم صهیونیستی یک گوشهای از مجموعه استکبار آمریکایی است ــ که تجّارند، پولدارهای درجه یک دنیایند، تبلیغات دنیا دست اینهاست، بانکهای دنیا دست اینهاست، متأسّفانه بر بسیاری از کشورها مسلّطند، بر دولت آمریکا مسلّطند، بر سیاست آمریکا مسلّطند، بر سیاست بسیاری از کشورهای اروپایی مسلّطند؛ در مقابل اینها باید بیدار بود. آمریکاییها طبق نظر آنها عمل میکنند، برطبقِ میل آنها عمل میکنند.»
همچنین بیانات رهبری در ۱۹ دی ۹۳ نیز جای تأمل دارد:
دشمن، سرمایهداری آمریکا و استکبار جهانی است که امروز در رأس آن، آمریکا و صهیونیست ها هستند؛ عناصر صهیونیست، که دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی هم یک بخشی از آن مجموعه خطرناک و آن سرطان مهلکی است که صهیونیستها در دنیا بهوجود آوردند.
ایشان ۲۱ اسفند ۹۳ نیز بر این معنا تأکید میکنند:
اینکه امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار دادهاند [بهخاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار دادهاند، مشخّص است چه کسانی هستند و چه دستگاههایی و چه جریانهایی هستند؛ مشخّص است؛ اینها وابسته به یک مجموعهی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیریهودی ــ که امروز در دنیا صهیونیستهای غیریهودی داریم ــ هستند.
* استیلای راکفلرها بر نهادهای بینالمللی
با اندکی پژوهش مشخص میشود که دو خانواده امریکایی «راکفلر» و «روچیلد»۲ متمولترین و ذینفوذترین خانوادههای امریکا هستند و سیطره آنها بر مردم، دولت و نهادهای اقتصادی و سیاسی امریکا و همچنین نفوذ گسترده آنها بر نهادهای جهانی بر کسی پوشیده نیست. شایسته است اشراف و سیطره این بنیادهای صهیونیستی بر نهادهای بینالمللی، موضوع پژوهشی مستقل قرار گیرد، اما برای روشن شدن مسئله بهاختصار به چند نمونه اشاره میشود.
برای مثال جالب است بدانیم که ستاد سازمان ملل متحد، موقوفه راکفلر است. ساختمان ستاد سازمان در نیویورک در سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ میلادی در کنار «ایست ریور» بنا شد. زمین این ملک را «جان دی راکفلر جونیور»۳ به قیمت ۸.۵ میلیون دلار خرید و پس از احداث بنا توسط فرزندش «نلسون راکفلر» آن را به سازمان ملل متحد اهدا کرد.
دیوید راکفلر جونیور؛ واقف سازمان ملل
نلسون راکفلر، فرزند دیوید جونیور؛ او از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ میلادی معاون اول جرالد فورد رئیس جمهور امریکا بوده است
این سطح از نفوذ، تصمیمات سازمان ملل را بکلی تحتتأثیر منویات این بنیاد قرار داده است. برای نمونه کمتر از دو ماه قبل، در روزهای ابتدایی دیماه سال جاری، پس از تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل درخصوص محدودیت شهرکسازی رژیم صهیونیستی ــ که برای اولین بار در ۳۷ سال گذشته توسط امریکا وتو نشد ــ کامران نجفزاده از نیویورک گزارش داد که بنیاد راکفلر بهخاطر این مصوبه، کمکهای مالی خود به این نهاد بینالمللی را محدود کرده است. میبینیم که حاتمبخشی این بنیاد، در وقف چند میلیون دلاری و تأمین مالی مستمر سازمان ملل متحد بیدلیل نیست و استیلای این خانواده بر سازمانملل و نهادهای تابع آن را کاملاً تضمین کرده است.
* ثروتمندترینهای تاریخ
ثروت این بنیاد را نیای راکفلرهای فعلی، «جان دی راکفلر»۵ با تجارت نفتی پایهگذاری کرد. مجله معتبر «فوربز» در سال ۲۰۱۴ او را با دارایی ۳۴۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۳۷ ثروتمندترین فرد تاریخ معرفی کرد.

این مجله مینویسد:
«دارایی راکفلر در زمان مرگش در سال ۱۹۳۷، برابر ۱.۵ درصد تولید اقتصادی کل امریکا بود. ارزش خالص دارایی او امروزه حدود ۳۴۰ میلیارد دلار است، که از چهار برابر سرمایه بیل گیتس ــ ثروتمندترین مرد جهان در حال حاضر ــ بیشتر است.»

گزارش فوربز از «ثروتمندترین فرد تاریخ»
این ثروت عظیم دامنه نفوذ این خانواده را در امریکا گسترش داده است. بسیاری از شخصیتهای آمریکایی که از (دستکم) دهه ۱۹۳۰ میلادی تاکنون به پستهای کلیدی دست پیدا کردهاند، بهنوعی در این بنیاد «خیریه» یا سازمانهای تابعه آن فعالیت داشته یا از کمکهای آن استفاده کردهاند. در بین سیاسیون مشهور است که بنیاد راکفلر بهنوعی رختکن مسئولین کاخ سفید برای ورود به عرصه قدرت به شمار میرود.
این بنیاد دارای بخشهای مطالعاتی پیشرفتهای در زمینه مطالعات استراتژیک، روانشناسی، جامعهشناسی و رسانه است. این بخشها در زمینه شناخت چالشهای آمریکا و تدوین راهبردها و سیاستهای جهانی این کشور فعالیت میکنند. ویکیپدیا ــ گرچه یک منبع جهتدار و نامعتبر است ــ درخصوص متمولترین و ذینفوذترین خانواده امریکایی مینویسد:
«بنیاد راکفلر یک نهاد صنعتی، سیاسی و بانکدار است … آنها ــ اگر نگوییم قدرتمندترین ــ یکی از قدرتمندترین خانوادههای تاریخ ایالات متحده هستند۷… یک نهاد خصوصی و مدعی فعالیتهای بشردوستانه است که ساختمان مرکزی آن در خیابان پنجم منهتن در شهر نیویورک قرار دارد. این بنیاد که تاکنون توسط شش نسل از خانواده راکفلر در آمریکا اداره شده است، توسط سرسلسله این خاندان، جان دیویس راکفلر ــ ثروتمندترین مرد تاریخ جهان و مؤسس کمپانی استاندارد اویل ــ در ۱۴ مه ۱۹۱۳ تأسیس شد. در طول تقریباً یک قرن فعالیت، شعار این بنیاد، «فعالیت برای زندگی بهتر بشر در سراسر جهان» بوده است.»
* صهیونیستهای کلاسیک و برجسته در رأس بنیاد راکفلر
راکفلرها تلاش بسیاری کردهاند که یهودی معرفی نشوند. تمامی منابع درخصوص این خانواده، آنها را «مسیحیان پروتستان» معرفی میکند. اما حرکت شانهبه شانه این بنیاد با یهودیان شناخته شده قابل توجه است؛ چه اینکه حتی صهیونیستهای سنتی و شناختهشده بینالمللی مسئولیتهای رده بالا ــ از جمله مدیریتعامل، عضویت و ریاست هیئت مدیره و مسئولیت در هیئت امنای این بنیاد ــ را برعهده داشتهاند.
یکی از این یهودیان شناخته شده، «هنری آلفرد کیسینجر»۹ ــ نماد صهیونیزم امریکا ــ است. او هم یهودی سنتی و هم جزو صهیونیستهای شناخته شده بینالمللی است؛ وزن فردی او ــ جدای از نهادها و تشکیلات یهود ــ چنان بالاست که در کنار نهادهای شناخته شده بینالمللی، عضوِ حقیقیِ کنفرانس «بیلدربرگ»۱۰ است. یهودی بودن او چنان بارز است که حتی ویکیپدیا نیز این موضوع را کتمان نمیکند؛ این سایت او را یک یهودی آلمانیتبار معرفی میکند و مینویسد: کیسینجر، در سال ۱۹۲۳ در دوران جمهوری وایمار، در بایرن آلمان در خانواده یهودی آلمانیتبار متولد شد. سپس درخصوص درخصوص ارتباط کیسینجر و راکفلر ادامه میدهد: ارتباطات تا آنجا تنگاتنگ شد که کیسینجر به هیئت امنای بنیاد برادران راکفلر دعوت شد.
اما کیسینجر تنها صهیونیست کلاسیک در جمع راکفلرها نبوده و نیست. بهعنوان نمونهای دیگر میتوان از «ژاکوب (یعقوب) هرار»۱۳ به عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره سابق راکفلر نام برد. سایت راکفلر {literal}{{/literal}اینجا{literal}}{/literal} درباره او مینویسد: «ژاکوب هرار به سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال ۱۹۵۱ به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال ۱۹۵۵ به سمت مسئول این بخش، در سال ۱۹۵۹ به عنوان معاون مدیرعامل و در سال ۱۹۶۱ به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال ۱۹۷۲ در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ ریاست از سال ۱۹۷۳ تا سال ۱۹۷۹، ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.»
* ارتباط حسنه ضد انقلابهای مارکدار و محمدرضا پهلوی با بنیاد راکفلر

بنیاد راکفلر با تأمین مالی نهادها و سازمانهای ضدانقلاب تلاش زیادی را برای براندازی نظام اسلامی مصروف داشته است. برای مثال میتوان به تأمین مالی مستمر «نایاک» بهعنوان یک نهاد اپوزوسیون و متخاصم اشاره کرد.
تصویر اذعان سایت رسمی نایاک به تأمین مالی توسط بنیاد راکفلر
درباره ارتباطات نزدیک رژیم پهلوی با راکفلرها و کیسینجر موضوع جالبتر است. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر درخصوص ارتباط شاه مخلوع ایران با کیسینجر و خانواده راکفلر مینویسد {literal}{{/literal}اینجا{literal}}{/literal}:
«روابط شخصی خاندان پهلوی و جمهوری خواهان در نزدیکی بیشتر آنها به یکدیگر موثر بود. به عنوان مثال میتوان به عضویت کسینجر در بنگاه اقتصاد راکفلرها و مراوادت این بنگاه اقتصادی با پهلویها اشاره کرد. مسئلهای که موجب شده بود تا کسینجر ــ حتی برخلاف توصیه وزارت دفاع آمریکا که با فروش بدون محدودیت سلاح به شاه مخالف بود ــ به سیاستمداران آمریکا توصیه نماید که در این باره باید دست شاه را باز گذاشت.»

این مؤسسه در مقاله دیگری خاطرنشان میکند {literal}{{/literal}اینجا{literal}}{/literal}: «در فاصله بین دی ماه۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۹ یعنی دورانی که شاه در ایام سرگردانی پس از فرار به سر میبرد و سرانجام غم فقدان تاج و تخت و بیماری مهلک جانش را در قاهره گرفت، تنها تعداد معدودی از دوستان خارجی او در کنارش مانده بودند. هم دولتها و هم مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی دریافته بودند که آفتاب عمر سیاسی شاه بر لب بام است و ستاره اقبالش رو به خاموشی. کشورهای گوناگونی که شاه همواره بر رابطه قوی خود با آنها میبالید وآن را نشانهای از قدرت ایران معرفی میکرد از میزبانی او سرباز میزدند. حتی ایالات متحده آمریکا که در دودهه پایانی حکومت پهلوی، متحد استراتژیک و همه جانبه این حکومت محسوب میشد نیز درحمایت از شاه بیمار ایران تردیدهای جدی وارد کرده بود. در چنین وضعیتی و در حالی که شاه بین مصر، پاناما، مراکش، آمریکا و باهاما در رفت و آمد بود، یکی از معدود افرادی که پشتیبان شاه و خانوادهاش بود «دیوید راکفلر» از خاندان شناخته شده و فوق ثروتمند راکفلر بود. هم او بود که در رایزنی با کارتر، زمینه سفر درمانی هر چند کوتاه مدت شاه به آمریکا را فراهم کرد. همچنین بامشاهده عدم تمایل دولت آمریکا به تداوم میزبانی از شاه بی تاج و تخت ایران،کمکهای پزشکی و حمایتهای امنیتی قابل توجهی را برای دوست قدیمی خود فراهم کرد.»
این مقاله میافزاید: «دیوید راکفلر و کیسینجر بر حمایت کاخ سفید از شاه که آواره شده و تعلیقی خوفناک را تجربه میکرد تاکید داشتند. سفارت آمریکا در ایران به کاخ سفید اعلام کرد که شاه را نپذیرد. با این حال، رایزنیهای دیوید راکفلر و کسینجر باعث شد تا سرانجام با آمدن شاه به آمریکا موافقت شود…بعدها عیان شد که یکی از دلایل این رایزنی ، سهامدار بودن این دو در بانک «چیس مانهاتان» بود که بخش عمدهای از دوازده میلیارد دلار پول ایران در آن ذخیره شده بود. میزان نفوذ راکفلر در محافل آمریکایی،کارتر را هم وسوسه کرد تا در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری،با نظر او موافقت کرده و اجازه ورود شاه به آمریکا را بدهد.»
این شرایط نشان میدهد رابطه شاه بلندپرواز ایران با قدرتمندترین کانونهای سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، توسط بازوهای اجرایی همچون خاندان راکفلر و مشاوران آنها عملیاتی میشد. مشاوران و نزدیکانی که گاه مانند « هنری کیسینجر» تا بالاترین ردههای دیپلماسی آمریکا نیز صعود میکردند.

مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر درخصوص قرابت شاه و خاندان راکفلر مینویسد: «برادران راکفلر(نلسون،دیوید و جان) بارها در سالهای دهه ۵۰ شمسی به ایران سفر کرده و با شاه و مقامات سیاسی و اقتصادی ایران جلسات پر تعدادی داشتند که حتی تا آستانه انقلاب هم ادامه داشت. گفته میشد راکفلرها تنها آمریکاییهایی بودند که قرار ملاقاتشان با شاه پیش از سفرشان به ایران هماهنگ میشد. دیدار با راکفلرها هم از برنامههای ثابت شاه در سفرهایش به آمریکا بود. از سوی دیگر «هنری کیسینجر» به عنوان یکی از نزدیکان و مشاوران خاندان راکفلر هم در رایزنی با نمایندگان کنگره از حامیان شاه ایران بود. زمانی هم که کیسینجر در دوران ریاست جمهوری «نیکسون» و «فورد» بر کرسی اول سیاست خارجی آمریکا نشست، این فرایند بیشتر تقویت شد… هرچند تلاشهای وی برای ورود شاه به ایالات متحده به ضرر آمریکا و شخص کارتر تمام شد و دانشجویان ایرانی که از ورود شاه به آمریکا عصبانی بودند، سفارت این کشور در ایران را تسخیر کردند. امری که در ناکامی کارتر در جلب دوباره آراء آمریکاییان تاثیر بسیاری گذاشت.»
به این ترتیب به روشنی میتوان نتیجه گرفت که این بنیاد یقیناً جزو بزرگترین سرمایهداران صهیونیستِ متخاصم با مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود.