مادران هزار ساله!
مادران هزار ساله!
به من نگاه کرد و باصدایی که می لرزید ،گفت : نخند پسرم، برای من مثل هزار سال گذشت....

285006312724236x363_1394144540169648

مادر سه شهید بود

چهره پیر و چروکیده ای داشت..

ازش پرسیدم : چند سالتونه مادر ؟

نگاهم کرد و گفت: هزار سال!

لبخندی به صورتش زدم.

به من نگاه کرد و باصدایی که می لرزید ،گفت : نخند پسرم، برای من مثل هزار سال گذشت….

منبع: وبلاگ شهر بهشت

انتهای پیام/