از طرفی مسئولان کشور تأکید می کنند که مشکل کم آبی و بحران قحطی آب و خشکسالی در راه است و یکی از راه حل های کنترل این بحران مهار جمعیت مصرف کننده آب است، از طرف دیگر کارشناسان گزارش می دهند نرخ رشد جمعیت کشور به مرحله هشدار رسیده است و برای جلوگیری از آسیب های احتمالی از چنین خطری همین امروز باید برنامه ریزی و سیاست گذاری شود که فردا خیلی دیر خواهد بود.

به گزارش نسیم سرخس به نقل از شهرستان سرخس خبرنگار اقتصادی شبکه اطلاع رسانی راه دانا در پی کاهش بارندگی ها و البته استفاده نادرست از منابع موجود در سال های گذشته، بحران آب به یکی از مهمترین نگرانی های  امروز جامعه تبدیل شده است به طوری که در همایش اخیری که در همین باره تشکیل شده بود اعلام شد: بر اساس آمارها تا سال ۱۴۲۰ در بحران آب به سر خواهیم برد و با گذشت زمان نیز وضعیت بحران آب شدیدتر می‌شود.

بر همین مبنا تا کنون از طرف سازمان های مربوطه همایش ها و نشست های مختلفی برگزار شده است که برای این معضل مهم و حیاتی چاره اندیشی شود. در همین بحث ها و گفتگوها، دلایل و عوامل بسیاری برای ایجاد چنین بحرانی شمارش شده است که مطمئنا اولین اقدام جهت حل و رفع کم آبی، بر طرف کردن و یا بی اثر کردن این عوامل خواهد بود.

اما نکته مهم آنکه یکی از دلایلی که برخی مسئولان مصرانه برای بحران کم آبی بر آن تکیه می کنند بحث افزایش جمعیت و اثرات آن بر مصرف بیشتر آب و تشدید بحران آب است. این  در حالی است که در چند سال اخیر از طرف کارشناسان حوزه جمعیت به کررات مطرح شده است که یکی از ضروریات امروز جمهوری اسلامی اجرایی شدن سیاست افزایش جمعیت است. به این معنی که از طرفی مسئولان کشو تأکید می کنند که مشکل کم آبی و بحران قحطی آب و خشکسالی در راه است و یکی از راه حل های کنترل این بحران مهار جمعیت مصرف کننده آب است، از طرف دیگر کارشناسان گزارش می دهند نرخ رشد جمعیت کشور به مرحله هشدار رسیده است و برای جلوگیری از آسیب های احتمالی از چنین خطری همین امروز باید برنامه ریزی و سیاست گذاری شود که فردا خیلی دیر خواهد بود. نوشته پیش رو سعی دارد برای تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق تر  این تناقض و دوگانگی ایجاد شده در جامعه چند نکته مهم را بیان کند:

اولین نکته ای که در این تقابل ذهن هر فردی را به خود مشغول می سازد درجه اهمیت هر یک از این دو موضوع است. در رابطه با اهمیت موضوع آب، یادآوری این جمله معروف که “آب مای حیات است ” کار را راحت می کند و خود گویای همه چیز هست. به این معنی که تا زمانی که آب وجود نداشته باشد زندگی بشر نیز غیر ممکن خواهد بود.

 اما راجع به اهمیت بحث جمعیت کشور باید گفت، جمعیت جوان و فعال یک کشور پتانسیل و ظرفیت لازم و ضروری یک کشور برای پیمودن مسیر پیشرفت و توسعه در همه حوزه ها چون حوزه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… است. پس به همان نسبت کاهش جمعیت در تک تک حوزه های مذکور می تواند آسیب زا و مشکل آفرین باشد. به چند نمونه از این مشکلات و مسائل اشاره می گردد تا ضرورت این بحث بیشتر مشخص گردد.

کاهش جمعیت به نفع رژیم کنونی ایران نیست

در حوزه سیاسی و امنیتی نکته حائز اهمیت در خصوص کاهش جمعیت، می توان به برنامه ای اشاره کرد که سیاستمداران و استراتژیستهای امریکایی و اروپایی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته اند. برژینسکی، سیاستمدار کهنه کار امریکایی و مشاور سابق امنیت ملی امریکا، در مصاحبهای با روزنامه وال استریت ژورنال در مارس ۲۰۰۹، درباره تغییر جمعیت ایران نکته ای را بیان کرد که ابعاد بسیار گسترده ای دارد. وی در آن مصاحبه گفته بود: “از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تاسیسات هسته ای ایران بپرهیزید و گفت وگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید؛ چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.” آنچه را که برژینسکی در یک جمله کوتاه بیان کرده، میتوان با تفصیل بیشتری اینگونه بیان کرد:

در حال حاضر طبق اخبار و آمارهای منتشر شده در برخی شهرهای کشور نرخ زاد و ولد  قومیتها و مذاهب مختلف به شدت افزایش یافته است. به طوری که بر اساس همین افزایش جمعیت، نمایندگان و سران برخی از مذاهب غیر رسمی کشور برخورداری از حقوق بیشتر از جمله ساخت مساجد مستقل و یا حتی درخواست کاندید در انتخابات ریاست جمهوری را مطرح کرده اند. با این اوصاف با به هم ریختن تعادل جمعیتی دور از انتظار نخواهد بود که در ۵۰ سال آینده بر اثر چالشهای سیاسی، مذهب رسمی که در قانون اساسی مذهب جعفری اثنی عشری آمده است مورد سؤال واقع شود و خدای ناکرده همان پیشبینی برژینسکی تحقق یابد .تأمل در این آمار و اخبار زمانی پر اهمیت تر می شود که همین آمارها و  شاخص ها با کشور های دیگر مقایسه شوند.مثلاً در گزارشی مطبوعات رژیم اشغالگر فلسطین نوشتند جمعیت رژیم صهیونیستی یعنی دشمن اصلی ایران اسلامی، به ۲۸/۵ میلیون نفر رسیده است. بر اساس آخرین آمار بانک جهانی، جمعیت این رژیم هر ساله به طور متوسط ۸/۲ درصد رشد داشته که بالاترین میزان رشد در جهان است.

افراد سالخورده درصد بیشتر جمعیت آینده کشور

از آسیب های کاهش جمعیت در حوزه اقتصادی می توان گفت به موازات پیر شدن جمعیت و کاهش میزان رشد جمعیت، یکی از مهمترین آثار مخرب آن متوجه میزان تولید کشور خواهد شد. به این دلیل که کشور از نظر نیروی کار به عنوان مهمترین مؤلفه تولید، با مشکل جدی مواجه خواهد شد؛چرا که در آینده ای نزدیک اکثر جمعیت ایران را افراد سالخورده تشکیل میدهند. بنابراین برای جلوگیری از تعطیلی کارخانه ها باید از کارگران و نیروهای وارداتی خارجی استفاده کرد و برای دیگر کارها و پستهای مهم نیز باید از نیروهای خارجی بهره گرفت. فراموش نمیکنیم که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب و حتی در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، بهداشت و سلامت کشور توسط نیروهای وارداتی مثل پزشکان هندی و پاکستانی اداره میشد که نه درد مردم را درست تشخیص میدادند و نه زبان آنها را. واردات نیرو از خارج، علاوه بر اینکه موجب خروج ارز و تشدید بحران های  اقتصادی میشود، حامل آثار مخرب فرهنگی و اجتماعی است که میتواند جامعه ایرانی را به سرعت متلاشی کند. در بعد آسیب های اقتصادی نکته دیگر آنکه با کاهش رشد جمعیت و پیر شدن جمعیت کشور، هزینه های سنگین بیمه و طرحهای حمایتی دولت برای بازنشستگان کمرشکن خواهد شد. چرا که جمعیت امروز دهه ۶۰ در سال های آینده جز قشر سالمند جامعه هستند که می بایست از محل فعالیت قشر جوان نسل های بعدی تأمین گردند که متأسفانه با کاهش جمعیت فعال آینده این مهم مقدور نخواهد بود و مشکلات عدیده ای را ایجاد خواهد کرد.

وقتی نگهداری از سگ و گربه جایگرین فرزندآوری شود

از خطرهای کاهش جمعیت در حوزه فرهنگی و اجتماعی می توان یاآور شد از زمانی که تفکر کنترل جمعیت و تک فرزندی در کشور به گفتمان رایج تبدیل شد، آثار و تبعات فرهنگی خاصی در پی داشت. وقتی گذران درس تنظیم خانواده برای همه دانشجویان الزامی می شود و مهمترین آموزه آن کنترل موالید و فرهنگ سازی برای تعداد فرزند کمتر است در حدی که فرزند چهارم به بعد را در حد جرم تلقی میشود، طبیعی است در این فرهنگ، برخی خانواده ها که از تنهایی رنج میبرند خلأ انس با فرزند را با انس با حیوانات به ویژه سگ پر کنند؛ واقعیت تلخی که امروزه در بسیاری از شهرهای بزرگ به ویژه مناطق اشرافی نشین به چشم میخورد. شغل های جدید و مغازه هایی با عنوان غذای سگ و شست و شوی سگ و درمانگاه سگ و… از پدیده هایی است که هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود. روشن است خانوادهای که فرزند نمی آورد یا تک فرزند است و فرزندش به دانشگاه رفته و یا ازدواج کرده است، چنین خلایی را در زندگی احساس میکند و برای جبران آن چنین راهکارهایی می اندیشد که غربیها اندیشیده اند.

در بندهای قبل با مرور اجمالی برخی آسیب های کاهش جمعیت برای کشور، این نتیجه حاصل شد که هر دو موضوع مطرح شده یعنی بحران آب و بحث افزایش جمعیت از موضوعات مهم و اولویت دار امروز کشور است. به طوری که نمی توان و نباید گفت که یکی بر دیگری اهمیت و اولویت دارد. پس با این حال تناقض ایحاد شده را چگونه باید حل کرد؟

دامن زدن به تناقضات برای شانه خالی کردن از مسئولیت

برای حل این مسأله اولاً باید توجه شود که تناقض به وجود آمده به هیچ عنوان درست و منطقی نسیت و بیشتر جنبه تناقض سازی دارد. به این معنی که کسانی که این دو موضوع را اینچنین به هم گره می زنند آگاهانه یا از سر بی تدبیری برای رسیدن به مقاصد دیگری به این تاقضات دامن می زنند. پس با در نظر گرفتن این نکته مهم برای حل این دو مشکل، دو اقدام بسیار مهم می بایست انجام گیرد: اولاً به جای آنکه برخی مسئولان بین این دو حوزه رابطه علت و معلولی واهی درست کنند و کم کاری های خود در این دو حوزه مهم و استراتژیک را اینگونه توجیه کنند و البته شاید به این طریق از زیر بار هر دو مسئولیت شانه خالی کنند که چون هر دو موضوع مهم است و یکی را نمی توان قربانی دیگری کرد، باید به دلیل بی تدبیری ها و قصوری که تاکنون در هردو حوزه مذکور داشته اند از مردم عذرخواهی کنند. عذرخواهی به این دلیل که با نگاهی اجمالی به سیاست ها و تصمیمات اتخاذ شده در حوزه افزایش جمعیت و حفظ و نگهداری منابع آبی روشن می گرددکه کارنامه عملکرد  مسئولان مربوطه به هیچ عنوان قابل دفاع و پذیرش نیست.

جمعیت ۳۱ میلیونی ایران در هشتاد سال آینده

افزایش و رشد نرخ جمعیت در دهه ۶۰ سیاست گذاران و برنامه ریزان کشور را به سمت تصویب و اجرای برنامه های کنترل جمعیت سوق داد. در سال ۶۴ با تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی، کشور در مسیر تنظیم و کاهش جمعیت حرکت کرد. شتاب این حرکت تا اندازه ای بود که این سیاست ها که قرار بود طی ۲۵ سال جمعیت کشور را کنترل کند طی ۶ سال اجرا شد و متوسط میزان باروری اکنون به جای ۲.۷ به ۱.۷۹ رسید.

واحد آمار و اطلاعات سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در آخرین آمار خود که چندین سال پیش منتشر کرده، رشد جمعیت ایران را در سال ۲۰۰۵ کمتر از یک درصد یعنی ۸۶/۰ درصد تخمین زده بود که بر اساس آن گزارش، جمعیت ایران تا پایان ماه ژوئن سال ۲۰۰۵ به ۶۸ میلیون و ۱۷ هزار و ۸۶۰ نفر میرسید. بر اساس این گزارش، نرخ رشد جمعیت ایران در سال ۲۰۰۵، کمتر از یک درصد و معادل ۸۶/۰ درصد میشد و نرخ رشد جمعیت ایران نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه پایینتر و به نرخ رشد کشورهای پیشرفته نزدیک میگردید.

بر این اساس، نرخ رشد جمعیت آمریکا ۹۲/۰ درصد، استرالیا ۸۷/۰ درصد، آلمان صفر درصد، فرانسه ۳۷/۰ درصد، انگلستان ۲۸/۰ درصد، روسیه منفی ۳۷/۰ درصد، چین ۵۸/۰ درصد، و ژاپن ۰۵/۰ درصد میباشد. بر اساس این گزارش، تعداد فرزندان در یک خانواده ایرانی، کمتر از تعداد فرزندان در خانوادههای انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی وحتییک خانواده اسرائیلی است.

البته گزارش سازمان آمار ایران در سال ۹۰ نیز چندان فاصلهای با این آمار ندارد. رشد جمعیت ایران براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ به ۱.۳ درصد رسیده که به میانگین رشد جمعیت جهان در سال ۲۰۱۱ میلادی به میزان ۱.۲ درصد، نزدیک شده است. مرکز آمار ایران در نتایج سرشماری سال ۹۰ جمعیت کشور را حدود ۷۵ میلیون نفر اعلام کرده است. در صورتی که رشد جمعیت به میزان ۱.۳ درصد طی پنج سال آینده باقی بماند، جمعیت کشور در سال ۱۳۹۵ به اندکی بیش از ۸۰ میلیون نفر میرسد. به عبارتی، به جمعیت کشور سالانه حدود یک میلیون نفر افزوده میشود.

جالب است بدانید بر اساس سناریوی رشد پایین جمعیتی که سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتی بپردازد و برنامهای برای تعادل آن نداشته باشد، در ۸۰ سال آینده جمعیت ۳۱ میلیونی را تجربه خواهد کرد که ۴۷ درصد آن را افراد سالمند بالای ۶۰ سال در برمیگیرد؛ این درحالی است که در خاورمیانه، کشورهای عربستان و قطر دارای بیشترین رشد جمعیتی در میان سایر کشورهای منطقه هستند. ایران در حال حاضر نیز جزو ۱۰ کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت هستند و در جایگاه ششمین کشور جهان قرار دارد که افراد آن به سن پیری میرسند و در بیست سال آینده وارد فاز اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال آتی نیز فاز دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد.

وقتی رهبری به جای مسئولان از مردم عدذرخواهی می کنند

این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب نیز بارها در سخنان خود لزوم برنامه ریزی مناسب برای حل این مسئله و پیشگیری از بحران سالمندی و پیری کشور را یادآور شدند و توجه مسئولان را به طور جدی به این امر جلب کردند.

ایشان در سال ۹۰، در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی فرمودند: جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!

یا در سال ۹۱ در جمع کارگزاران نظام خاطر نشان کردند: ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برهه‌ای از زمان درست بود؛ یک اهدافی هم برایش معین کردند. آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمیِ این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبه‌ی نسل جوان و نمای زیبای جوانی در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطوری که کارشناسها بررسی علمی و دقیق کردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها کارهای علمی و دقیقِ کارشناسی‌شده است. اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد – که امروز قاعده‌ی جمعیتی ما جوان است – و بتدریج دچار پیری خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت کشور هم کاهش پیدا خواهد کرد؛ چون پیری جمعیت با کاهش زاد و ولد همراه است. یک زمانی را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعیت فعلی‌مان کمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهای خطرناکی است؛ اینها را بایستی مسئولین کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند. در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستی تجدیدنظر شود و کار درستی باید انجام بگیرد. این مسئله‌ی افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمی است که واقعاً همه‌ی مسئولین کشور – نه فقط مسئولین اداری – روحانیون، کسانی که منبرهای تبلیغی دارند، باید در جامعه درباره‌ی آن فرهنگ‌سازی کنند؛ از این حالتی که امروز وجود دارد – یک بچه، دو بچه – باید کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند – و درست هم هست – ما باید به آن رقمها برسیم.

و مهمتر از همه اینها در در سال ۹۱ در سفری که به خراسان شمالی داشتند ضمن گلایه از مسؤلان گذشته و با تواضع و فروتنی اظهار داشتند که همه از جمله رهبری باید در پیشگاه خداوند به واسطه این موضوع طلب عفو کنند.

این عذر خواهی از جانب ایشان در حالی بود که سخنان و مواضع قبلی ایشان به روشنی مشخص می کند که  در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، در شرایطی که دولتهای کارگزاران و اصلاحات، سیاستهای کاهش رشد جمعیت را به عنوان یک استراتژی مهم در پیش گرفته بودند و با تبلیغات سنگین و هزینه های زیاد آن را اجرا میکردند، ایشان هیچ گاه از این سیاستها حمایتی نداشتند بلکه بعضا درباره کاهش رشد هشدار نیز داده اند. این تواضع رهبری علاوه بر اینکه بر اهمیت فراوان این موضوع صحه می گذارد این توقع را نیز ایجاد می کند که مسئولان و کسانی که در این امر مقصر بوده اند و به دلیل قصور و کوتاهی که در گذشته انجام شده و امروز و حتما فردا شاهد آثار زیانبار آن هستیم از ملت عذرخواهی کنند.

دیگر زمان انجام وظیفه است

بعد از عذرخواهی مسئولان، نوبت اقدامات اساسی ایشان در این دو حوزه ضروری است. تصمیمات و اقداماتی که علاوه بر اینکه کم کاری های گذشته را جبران می کند برای بهبود اوضاع در آینده نیز مفید و مؤثر باشد.  به عنوان نمونه در بحث افزایش جمعیت دولت علاوه بر اینکه وظیفه دارد تناقضات و ابهامات در این زمینه را از بین ببرد می بایست با راهنمایی از متخصصان و کارشناسان طرح های مسکوت مانده و یا ناقص اجرا شده را یا جدیت به سرانجام برساند.

در حوزه بحران کم آبی نیز دولت و مسئولان وظیفه دارند مانع بهره برداری های سیاسی عده ای از این مشکل، شوند و همه امکانات را در جهت کاهش پیامدهای این مسأله و جلوگیری از بحران پیش رو، بسیج کنند. به عنوان نمونه به کررات اعلام شده است که بخش زیادی از منابع آبی در بخش کشاورزی مصرف می شوند. به طوری که به همین نسبت در این حوزه اتلاف و هدر رفت منابع آبی را شاهد هستیم. با اینکه بارها بر این مسأله پافشاری شده است  اما مسئولان در سخنرانی ها و جلسات فقط بر بحران آب و جیره بندی و …  تأکید کرده اند بدون اینکه از هیچ راهکار عملی و اجرایی برای حل این معضل پیشنهاد و یا اجرا کرده باشند. حقیقتاً وقتی مسئولان اینقدر از بحران پیش رو سخن می گویند و ابراز نگرانی می کنند چرا هیچ اقدام مفیدی در این زمینه انجام نمی دهند؟ مثلا چرا نسبت به حجم عظیم محصولات کشاورزی که  به دلیل واردات زیاد و یا هزینه های دلالی روی زمین می ماند چون برای کشاورزان صرف نمی کند مصولات خود را برداشت و به بازار عرضه کنند، در حالی که به ثمر نشستن این محصول مساوی با صرف چندین هزار لیتر آب بوده است، چاره ای اندیشیده نمی شود؟

انتهای پیام/م